تفاوت يا برتري و يا هيچ کدام؟


 

نويسنده : سيد مسعود مدني




 
چرا مردان و زنان از همديگر متفاوت اند؟ چرا عملکرد بانوان در حوزه هاي مختلف زندگي با آقايان فرق دارد؟ و چرا عکس العمل خانم ها در امور متفاوت، نسبت به واکنش آقايان در همان امور، با همديگر متفاوت است؟
در اين مقاله در پي آن هستيم که ببينيم اگر تفاوتي ميان مردان و زنان وجود دارد در کجاست و آيا چنين تفاوتي به معناي برتري است و يا نوعي از يکساني عادلانه و منصفانه؟
نگاهي به مراحل مختلف زندگي (از همان بدو تولد) گوياي تفاوت هايي بين زنان و مردان است:
1ــ به اسباب بازي هاي مورد علاقه دختران نگاه کنيد، حرف اول را عروسک ها مي زنند، حال به ابزار و وسايل بازي پسران نظري بيفکنيد، اولويت با تفنگ و ماشين و توپ است (نگاهي مسالمت آميزتر، صلح دوستانه در برابر ديدگاهي خشک تر و ماجراجويانه تر).
2ــ کمي جلوتر بيائيد و به سنين دبستان بنگريد، يک طرف مرتب بودن کمد لباس، کمد کتاب و تميزي لباس هاي مدرسه را مشاهده مي کنيم و در طرف ديگر به هم ريختگي حق به جانب و قلدري کودکانه پسران را مي بينيم.
3ــ باز هم به جلوتر بياييد، در دوران مدرسه و دبيرستان در يک سو دقت بيشتر، مطالعه بيشتر، ورزش هاي انعطاف پذير همانند ژيمناستيک و تفريحات صميمانه تر و در عين حال سالم تر را مي بينيم و در سوي ديگر وقت گذراني هاي بدون ثمر و جهت، مطالعا ت غير منظم، خودخواهي هاي برتري طلبانه، ورزش هاي سنگين و سخت همانند پرورش اندام (که طي چند ساله اخير به طور جدي به صورت مد، هنرنمايي و خودنمايي درآمده است) را مشاهده مي کنيم.
4ــ باز هم جلوتر آمده و به تعاملات انساني ــ اجتماعي بين زن و مرد (به عنوان همسر) مي پردازيم، در اين زمينه:

الف: زنان:
 

ــ از احساسات قوي تر، ملايم تر و مهربان تري برخوردارند.
ــ ظريف ترين و نامرئي ترين تغييرات را به خوبي متوجه مي شوند.
ــ نوسانات ايجاد شده در چهره را به زودي متوجه مي شوند.
ــ تفاوت هاي شکل گرفته در آهنگ صدا را به وضوح درک مي کنند.
ــ از گيرندگي و شم (intuition) قدرتمندي برخوردارند.
ــ به خوبي توان درک شادي و اندوه را دارند.
ــ زود باورند.
ــ خيلي زود با شادي ديگران شاد و با اندوه آنان اندوهگين و افسرده مي شوند.

ب: مردان
 

ــ ديرتر از موعد مقرر و لزوم به شادي و اندوه پي مي برند.
ــ از به کار بردن الفاظ مناسب در مواقع خاص، يا اينکه اغلب پرهيز مي نمايند و يا آنکه تقريبا عاجزند.
ــ تغييرات ايجاد شده ظاهري را خيلي دير و اصولا بعد از يادآوري متوجه مي شوند.
ــ از توان حدس زني دقيقي برخوردار نبوده، و اغلب حدس هايشان آميخته اي از ظن و بدبيني و منفي نگري همراه است.
5ــ با توجه به تفاوت هاي بديهي و عادي ذکر شده، از آنجايي که کارها انجام شده توسط مغز را ذهن (mind) تعريف کرده اند و صاحبنظران نيز به اين باور رسيده اند که زندگي ذهني (mental life) زنان و مردان با همديگر متفاوت است، ولي اين تفاوت ها صرفا با وضعيت توده مغزي آنان مرتبط نبوده، بلکه نقش و تاثير فرآيندهاي اجتماعي، و محيط محاط بر فرد و همچنين بستري که در آن زندگي و فعاليت مي نمايد، بر شکل گيري اين تفاوت ها بسيار دخيل و موثر است، به طوري که «بريد لاو» ضمن بررسي هايش متوجه شد که هيچگونه تفاوت معنادار و قابل توجهي بين مغز نوزادان مرده به دنيا آمده و يا جنين هاي سقط شده از هر دو جنس، وجود ندارد، ولي بر اين اعتقاد است که اگر بين رشد دستگاه عصبي زنان و مردان تفاوت هايي ديده مي شود، اين بيشتر از آنکه يک تفاوت فيزيولوژيک و ثابت باشد، يک تفاوت اجتماعي است زيرا تعامل هاي اجتماعي بيشتر و پيچيده تر بين انسان ها سبب مي شود تا دستگاه عصبي به طور فعال و مؤثر تحت تاثير قرار گيرد، به بيان ديگر هرچه تعاملات اجتماعي في ما بين فرد و ديگران که از ريشه هاي عميق فرهنگي ــ نگرشي برخوردار است، بيشتر و پيچيده تر باشد در نتيجه دستگاه عصبي
فرد، فعال تر، دقيق تر و آگاه تر عمل خواهد کرد، علاوه بر اين و به قول «مليسا هينز» بررسي ها و مطالعات عصب شناسي ــ روانشناسي گوياي آن است که تشابه زنان به مردان بيش از شباهت مردان به زنان است، به طوري که دختر بچه ها با اسباب بازي هاي پسرانه بيشتر بازي مي کنند تا پسربچه ها با اسباب بازي هاي دخترانه، و اين بدان معناست که مردان از الگوهاي رفتاري اختصاصي تري برخورداند، به عبارت ديگر الگوهاي رفتاري زنان گسترده تر و پردامنه دارتر است، به قول «راجر گورسکي» و «لورا آلن» از عصب شناسان و هورمون شناسان، در مردان دو نيمکره راست و چپ مغز از ارتباط کمتري برخوردار است در حالي که در زنان نوعي از ارتباط و مکالمه دائم نوروني وجود دارد و به همين دليل است که زنان راحت مي توانند به طور همزمان از منطق (مغز چپ ) و احساسات بيشتر (مغز راست) استفاده نمايند.

نتيجه:
 

به غير از وضعيت بيولوژيک هر انساني، وضعيت اجتماعي آن نيز به طور جدي در تعدد انتخاب هايش و بها دادن به او دخيل است، آنجايي که بسياري از زنان توانسته اند در مهارت هاي اجتماعي، حتي راحت تر و بهتر از مردان عمل نمايند، تاکيد صرف بر تقابل بين طبيعت (وضعيت زيستي مرد) و تربيت (تجارب فردي ــ اجتماعي)، ساده لوحي و کوته نگري است، زيرا قابليت انعطاف مغز درست به اندازه قابليت انعطاف و تغيير در موضوعات و موارد اجتماعي، بسيار بالاست، بنابراين در تعيين موقعيت و چگونگي وضعيت هرکس، علل و عوامل در هم تنيده اي که توان انساني و بستر اجتماعي از ارکان آن است، موثر مي باشد. منبع:ماهنامه دنیای زنان شماره 52